متاسفانه وزارت ارشاد قافیه را باخت و دوباره مصلحت سنجی های پشت پرده بی قانونی دیگری را به ثبت رسانید. و عالی ترین مقام فرهنگ و هنر مملکت نتوانست از حیثیت و کیان اعطا شده اش دفاع کند.
منظورم همان اختلاف بین ارشاد و حوزه و شهرداری در مورد اکران فیلم ها هست که ختم به شر شد که می توان از سه زاویه به آن پرداخت.
1- این که هر کسی بیاید و بگوید من این را اجرا نمی کنم و یا آن طور که دلم بخواهد اجرا می کنم، در حوزه اجتماعی به آشوب و هرج و مرج منتهی خواهد شد. سینما و اکران فیلم هم موضوعی اجتماعی است و متولی مشخصی چون وزارت فرهنگ دارد.البته ممکن است که در این وظیفه خطاها و اهمال هایی صورت بگیرد که باید روند قانونی مبنی بر شکایت و جریمه از این نهاد وجود داشته باشد تا به دیکتاتوری فرهنگی منجر نشود اما این که هر سینما و نهادی برای خودش حکم صادر کند و قوانین تعیین شده توسط نهاد مسئول را به هیچ پندارد ،سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.حتی اگر اقدام اولیه شورای صنفی در ندادن حواله اکران به این سینماها کاری غیرقانونی بود، به نظر من بهتر است که با تصویب قوانینی از این سنخ، اجازه این گونه حرکت های تک محورانه و قانون شکنانه برای همیشه گرفته شود. بالاخره عوامل فیلم و بسیاری از افراد و ... زندگی شان به همین درآمد ها بستگی دارد و خدا می داند چقدر از این تصمیمات لطمه می خورند.
2- در حریم خصوصی و فردی می توان قوانین خاص خود را تنظیم کرد به شرطی که نقض کننده قوانین عمومی نباشد.منظورم این است که شاید صاحب یک سینمای خصوصی بتواند مثلا از اکران یک فیلم خاص خودداری کند(البته اگر قانون به او این اجازه را داده باشد.) در آن صورت سود و زیان مربوط به این تصمیم هم بر عهده خودش است.شما آدم ارزش مداری هستی و حاضری برای دفاع از ارزش های مورد نظرت ضرر مالی هم بدهی. اما این خوش رقصی اگر از پول مردم و بیت المال باشد نه تنها از نظر من ارزشی ندارد که خیانت در امانت هم هست.مگر حوزه هنری و شهرداری ملک شخصی روسای فعلی شان هستند؟ عمده سینماهای حوزه که از فراریان رژیم سابق به آنها ارث رسیده و چند تایی هم که ساخته اند از ردیف همان بودجه دولتی شان بوده.شهرداری هم به همین منوال.
3- یک حسی همیشه به من اثبات شده که هر وقت عملی از حالت شعور به شعار می رسد در نهایت و در خفا عکس آن اتفاق می افتد. من ارتباطات بسیاری با حوزه هنری دارم. همین سال گذشته که حوزه به اکران فیلم های جشنواره در سینما سپیده پرداخت ،می آمدید و می دیدید که با چه قیافه هایی به آن سینما می آمدند.آن موقع مسئولین ارزش مدار حوزه کجا بودند که افرادی با بلیط مخصوص و غیرقابل فروش حوزه و با ظاهری غیرارزشی از دید آقایان به آنجا می آمدند. مثال دوم مربوط به خانه هنرمندان و تماشاخانه ایرانشهر می شود.تقریبا هویداست که مسئولیت این دو نهاد بر عهده شهرداری تهران است اگر چه هیات مدیره صوری و هنری و مستقلی دارند. قبل از ماه رمضان به دیدن نمایشی در این مجموعه رفتیم که در آن صحنه ای وجود داشت که کل ایراداتی که دوستان ارزش مدار از سه فیلم خصوصی، گشت ارشاد و خوابم می آمد می گیرند با آن صحنه قابل مقایسه نبود.چون که اهل اشاعه منکر و غوغاسالاری نیستم در همین حد اکتفا می کنم و یاد آن مثل معروف می افتم که دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.